غــمــكـدهــ

♥♥♣همه ميگن دنيا ميلياردهاسالشه.ولي دنياي من فقط16سالشه♥♥♣

تنهایی خیلی سخته

اونقدر سخت که تا تجربه نکنی درکش نمیکنی

اما امیدوارم هیچ وقت درکش نکنی

این روزا خیلی تنهام

نمیدونم دارم چیکار میکنم

دارم داغون میشم دلم فقط یکی رو میخواد

یکی که دلم بتونه باهاش اروم بگیره

اون یه آدم خاصیه

اون تنها کسی هستش که میتونه ارومش کنه

از خودم بیخود شدم

از همه چی خستم

از خودم

 از زندگی

از روزگار

از این همه تنهایی

اخه چی میشد ،چی میشد باهم بودیم

کنار هم بودیم

چی میشد همه چی درست بود

چی میشد این همه غصه نداشتم

اخه خدا چرا ساکتی یه چیزی به این زندگی لعنتی بگو

بد جور داره از ضدحال میزنه

خدایا یه کاریش بکن

یه چیز بگو

یه چیزی رو تغییر بده

نمیدونم چی اما تغیر بده شاید

فقط تغیر بده شاید درست بشه

دارم کم میارم

همه میگن خدا بزرگه

اره میدونم تو بزرگی

تو بی نهایتی

تو همه چی هستی

ولی نمیدونم چرا چیزی نمیگی

خدایا یه بارم باهم حرف بزن

اصلا بیا من آدم میشم

بیا با هم حرف حساب بزنیم

خودت گفتی از رگ گردن بهم نزدیک تری 

پس حتما اون بغضی که تو گلوم خشک شده رو هم دیدی

پس حتما اون فریاد سکوتم رو شنیدی

پس حتما میدونی از شدت بغض گلو درد دارم نه از لباسای نازک

پس حتما میدونی که من چی میخوام

راستی یادت که نرفته گفته بودی اگه چیزی رو ازت بخوام بهم میدی

اره من اون رو ازت میخوام

اره همون که هر شب من و تو راجبش صحبت میکنیم

آخ راستی خدا قرار بود با هم صحبت کنیم نه که فقط من صحبت کنم

خب حالا خودت بگو...

اما ی لحظه...

 تو خیلی مهربونی

تو با حرفام مخالفت نمیکنی

خدا جون...

 

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در یک شنبه 8 آذر 1394برچسب:,ساعت 18:20 توسط MEHRDAD| |

...اونا عاشق هم بودن

یه روز پسر

از عشقش میپرسه:

اگه بمیرم تو چیکار میکنی؟

دختر سر به سرش میذازه و میگه:

خوشحال میشم!

پسر ساکت میشه و میره خونه!

روز بعد دختر میره دنبال پسره

ولی

هرچی که صداش میکنه پسره بیدار نمیشه!

ناگهان متوجه نامه ای میشه که کنار سر پسر گذاشته شده

نامه رو باز میکنه :

نامه رو میخونه !

داخل نامه نوشته بود :

عزیزم من بخاطر خوشحالیت همه کار میکنم

امیدوارم همیشه خوشحال بمونی

ولی از اون روز به بعد کسی لبخند دخترک رو ندید...

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در یک شنبه 8 آذر 1394برچسب:,ساعت 18:16 توسط MEHRDAD| |

هی رفیق!

 

بغض هایم را مسخره نکن!

 

به سه نقطه های آخر حرف هایم نخند!

 

تمام زندگیم نقطه چین است!

 

اینها تمام نوشته های تاریکی ذهن و دنیای من است…

 

اینجا کلبه ی وحشت من است!

 

چرخ و فلک خاطره هاست…

 

سکوت چش مها و سرسره ی بغض هاست…

 

در دنیای تاریک و سیاه من خبری از گل و درخت نیست!

 

روشنی نیست…
سیاهی مطلق است…!

 

دوست خوب من! 
سکوت کن و رد شو!

 

چشمهایت را ببند تا تن لش زندگی مرده ام را نبینی!

 

گوشهایت را بگیر تا

 

صدای ناله ها و زجه زدن هایم را نشنوی!

 

در دنیای من؛بی کسی دلتنگی و حسرت بیداد میکند…!

 

اینجا من هستم و من و من!

 

اینجا بجز من و بغضهایم چیز دیگری نیست!

 

هیچی نگو… 
نخند… اشک نریز…

 

ترحم نکن…
فقط رد شو…!

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در دو شنبه 30 شهريور 1394برچسب:,ساعت 18:59 توسط MEHRDAD| |

 

ﻣﻐـﺮﻭﺭ ﻧﯿﺴﺘـﻢ ..

 

ﻓﻘﻂ ﺩﻧﯿــــــﺎ ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ "تـــــــﻮﺟﻪ "ﺯﯾﺎﺩ...

 

ﺑﯽتوﺟـﻬﯽ میـﺎﺭﻩ..

 

باهرکسی" گرم" میگیری.

 

ﺟنـﺒـﻪ نداﺭﻥ" ﺗﻪ" ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ...

 

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ " ﺑــﺪ " ﺑﺎ ﺷﯽ !!!

 

ﺗﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺪﻭﻧﻦ " ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ " ﻭﻇﯿﻔﻪ نیست

 

مرامه..معرفته...

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:,ساعت 18:22 توسط MEHRDAD| |

رفتو تنها شدم تو شبا با خودم
دلهره دارمو از خودم بیخودم
اونکه دیر اومدو زود به قلبم نشست
رفتو با رفتنش قلبه من رو شکست
انگاری قسمته فاصله از همو هر جا میری برو ول نکن دستمو
نذار باور کنم رفتنت حقمه نذار دور شم از خدا از خودم از همه
دستمو ول نکن که زمین میخورم
تو بری از همه آدما میبرم
تو خودت خوب میدونی که آرامشی
باید با من بمونی با هر خواهشی
انگاری قسمته فاصله از همو
هر جا میری برو ول نکن دستمو
نذار باور کنم رفتنت حقمه
نذار دور شم از خدا از خودم از همه
تو که دل بردیو رفتی من که افسرده و خستم
من که واسه کنارت بودن رو همه چشمایه خیسمو بستم
رفتو تنها شدم تو شبا با خودم دلهره دارمو از خودم بیخودم
اونکه دیر اومدو زود به قلبم نشست رفتو با رفتنش قلبه من رو شکست
تکست آهنگ تنها شدم اشوان
تورو دیدم انگار دلم لرزیدو واسه اولین بار از ته دل خندیدو
با خودم گفتم دیگه تنهاییا تمومه با خودم گفتم آره خدایه من همونه
همون دیوونه که حالمو عوض کرد همون که واسه من وجود اون تولده
نمیدونم چرا از وقتی فهمید دوسش دارم عوض شده
دیگه حتی امروز اسم منم یادت نیست
واست مهم نیست میشن چشام به یادت خیس
دیگه انگار واقعا به حالو روز من حواست نیست , حواست نیست
دستمو ول نکن که زمین میخورم
تو بری از همه آدما میبرم
تو خودت خوب میدونی که آرامشی
باید با من بمونی با هر خواهشی
انگاری قسمته فاصله از همو
هر جا میری برو ول نکن دستمو
نذار باور کنم رفتنت حقمه
نذار دور شم از خدا از خودم از همه
تو که دل بردیو رفتی من که افسرده و خستم
من که واسه کنارت بودن رو همه چشمایه خیسمو بستم
رفتو تنها شدم تو شبا با خودم دلهره دارمو از خودم بیخودم

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در شنبه 14 شهريور 1394برچسب:,ساعت 1:58 توسط MEHRDAD| |

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در شنبه 14 شهريور 1394برچسب:,ساعت 1:32 توسط MEHRDAD| |

به کوه گفتم عشق چیست؟        لرزید.

 

  به ابر گفتم عشق چیست؟        بارید.

 

 

 

به باد گفتم عشق چیست؟         وزید.

 

 

 

به پروانه گفتم عشق چیست؟     نالید.

 

 

 

به گل گفتم عشق چیست؟       پرپر شد.

 

 

 

و به انسان گفتم عشق چیست؟

 

 

 

 اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟     دیوانگیست!!!

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در شنبه 14 شهريور 1394برچسب:,ساعت 1:30 توسط MEHRDAD| |

اينجـــا زمين استـــ

رســـمـ آدمهـــايش عجيبـــ استـــ

اينجـــا گــمـ كــه بشــوے

بجـــاے اينكــه دنبالتـــ بگــردند فرامـــوشتـــ ميكنند

عـــاشق كـــه بشوے

بجــاے اينكـــه دركتـــ كنند متهمتـــ ميكنند

فرهنگـــ لغتـــ اينجـــا

چيزے از عشــق و احســـاس و غـــرور ســـرش نميشـــود

زيــاد كــه خوبـــ باشے زيــادے ميشـــوے

زيــاد كــه دمـ دستـــ باشے تكـــرارے ميشـــوے

زيــاد كــه بخنـــدے برچسبـــ ديوانـــگے ميخـــورے

و زيــاد كــه أشكـــ بريــزے ... عآشــــــقے...!!!

اينجـــا بايــد فقطـ براے ديگـــران نفس بكشــــے...!!!

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در شنبه 14 شهريور 1394برچسب:,ساعت 1:19 توسط MEHRDAD| |

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد

وسعت تنهاییم را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

گریه پنهانیم را حس نکرد

در هجوم لحظه های بی کسی

درد بی کس ماندنم را حس نکرد

آن که با آغاز من مانوس بود

لحظه پایانیم را حس نکرد

http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در شنبه 14 شهريور 1394برچسب:,ساعت 1:10 توسط MEHRDAD| |

ﭘﺴﺮ 16 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ
18 ﺳﺎﻟﮕﯿﻢ ﭼﯿﮑﺎﺩﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ؟
ﻣﺎﺩﺭ: ﭘﺴﺮﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ
ﭘﺴﺮ 17ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ ﺷﺪ،ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ،ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﭘﺴﺮﺕ...

ﺑﯿﻤﺎﺭی قلبی ﺩﺍﺭﻩ . ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﺎﻡ
ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ...؟ ! ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻘﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ . ﭘﺴﺮ ﺗﺤﺖ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻫﻤﮥ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ 18 ﺳﺎﻟﮕﯽِ ﺍﺵ ﺗﺪﺍﺭﮎ
ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﺷﺪ ....
ﭘﺴﺮﻡ ؛ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ
ﭼﯿﺰ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ،ﯾﺎﺩﺗﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﭼﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﻭ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺑﺪﻡ ! ﻣﻦ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﻭ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ،ﺍﺯﺵ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﻦ ﻭ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﺐِ ﻣﺎﺩﺭﻭ ﻋﺸﻘﺶ
ﻧﯿﺴﺖ.
http://pichak.net/themes/62/06/
نوشته شده در پنج شنبه 1 مرداد 1394برچسب:,ساعت 13:20 توسط MEHRDAD| |

Design By : pesare-jahanami.ir

"-"-